وقتی دلتان میشکند، یکی از تلخترین واقعیتهایی که باید قبولش بکنید، این است که عشقتان شما را به خاطر یک نفر دیگر رها کرده است. به خصوص وقتی از صمیم قلب عاشق باشید و در رابطهتان احساس خوشبختی بکنید. چه اشتباهی کردهاید که منجر به این بیوفایی شده است؟ چرا زودتر متوجه این اتفاق نشدید؟ آیا هیچ راهی وجود نداشت که بتوانید از آن جلوگیری کنید؟
رها شدن به خاطر یک نفر دیگر با احساس شرمساری شدیدی همراه است: احساس میکنید که به اندازهی کافی خوب نبودهاید یا نتوانستهاید که عشقتان را نگه دارید. احساس میکنید که دورهی مصرف داشتهاید و الان که دورهتان تمام شده او شما را با بیخیالی دور انداخته است. مهم نیست زن یا مرد جدیدی که وارد زندگی عشق سابقتان شده است، چه خصوصیاتی دارد، در هر صورت شما احساس میکنید که به اندازهی او خاص، جذاب یا دوستداشتنی نیستید. احساس میکنید که این تجربهی آزاردهنده قلب و روحتان را با تیرهایی زهرآگین هدف گرفته است و دیگر هرگز آن آدم قبلی نخواهید شد.
شاید بپرسید چرا عشقم ولم کرد رفت با یکی دیگه
عشق سابقتان ممکن است به دلایل مختلفی شما را ترک کرده باشد. هر چند تمام این دلایل دردناک است، اما تحمل بعضی از آنها بسیار سختتر است.
به دلیل داشتن رابطه مخفیانه
عشق سابقتان مدتی بوده که به شما خیانت میکرده است. او در این مدت به شما به عنوان یک تور نجات نیاز داشت و رابطه را تا زمانی که مطمئن شد، دیگر نفعی برایش ندارید، ادامه داد. شاید هم از ابتدا قصد نداشت که شما را ترک کند، اما بعد از خیانت کردن به این نتیجه رسید که رابطهی جدید برایش بهتر است. در هر دو حالت به جز این که احساس میکنید به شما خیانت شده و ناغافل مورد حمله قرار گرفتهاید، از احساس دردناک مورد سوءاستفاده قرار گرفتن و دور انداخته شدن نیز رنج میبرید.
با صداقت
عشق سابقتان در کمال صداقت و قبل از ترک کردنتان به شما گفته بود که با فرد جدیدی آشنا شده است. او گفته بود که در کنار شما احساس شادی و خوشبختی نمیکند و از طرف دیگر باور دارد که این فرد جدید میتواند او را خوشبخت کند. جدایی در این حالت صادقانه و به دور از خیانت و دروغگویی است، بااین حال علیرغم صداقت عشق سابقتان احساس بیاعتمادی و مورد خیانت قرار گرفتن تا عمق وجودتان ریشه دوانده است. این که او این فرصت را داشته است تا این مسائل را با شما در میان بگذارد و این دوران گذار را صادقانه پیش ببرد، بیشتر برای او مفید بوده است تا برای شما. در حالی که هر چه بیشتر موقعیت را برای خودتان تجزیه و تحلیل میکنید، از خشم ناشی از کنار گذاشته شدن بیشتر آگاه میشوید، روراستی عشقتان باعث میشود، احساس کنید که دلیل موجه و محکمی برای خشمگین بودن ندارید. اما واقعیت این است که احساسات شما متعلق به خودتان است و لازم نیست که احساسات خودتان را توجیه کنید.
جرو بحثهای فراوان
نمیتوانید یک روز را هم بدون دعوا سر کنید. شاید عشقتان میخواهد شما را با این جرو بحثهای همیشگی برای جدایی آماده کند. شاید فکر کنید که دعوا نمک زندگی است، اما به نظرتان رابطهتان آنقدر قوی هست که در برابر این همه اختلاف و ناسازگاری دوام بیاورد؟ وضعیت زندگیتان مانند شبکهی درهم پیچیده و گیج کنندهای از احساسات و تجربهها است. حتی با وجود این دعواهای بیپایان باز هم ممکن است، وقتی که شریک زندگیتان شما را به خاطر یک نفر دیگر ترک میکند، غافلگیر و وحشتزده شوید. اما اگر به گذشته برگردید، به خوبی میتوانید نشانههای فروپاشی رابطهتان را پیدا کنید. بااین حال چنین پایان تلخی به شدت آزاردهنده است و احساس میکنید که او ظلم بزرگی در حقتان کرده است.
آن دیگری دوستتان است
وقتی عشقتان شما را به خاطر شخصی آشنا یا حتی یکی از دوستانتان رها میکند، جنبهی پیچیدهتر دیگری به این تجربه افزوده میشود: خیانت مضاعف میشود، هم خیانت دوستتان و هم خیانت عشقتان. شما به عشقتان اعتماد داشتید، به دوستتان اعتماد داشتید. اما الان به خصوص اگر آنها قبل از جدایی به شما خیانت کرده باشند، از خودتان میپرسید که آیا در این دنیا اصلاً میتوان به کسی اعتماد کرد. این تجربهی تلخ دیدتان را نسبت به دنیا و انسانها تغییر میدهد. این داستان صرفنظر از میزان خشمتان نسبت به عشق و دوست سابقتان، ماجرایی ناراحت کننده، گیج کننده و قبیح است. برای آن که بتوانید دوباره به دیگران اعتماد کنید، باید به سختی تلاش کنید.
دوری خود شما
شاید از قبل میدانستید که مشکلاتی در رابطهتان وجود دارد و حتی آماده بودید که از این رابطه خارج شوید. اما وقتی شریک زندگیتان پیشدستی میکند و زودتر به این رابطه خاتمه میدهد، به شدت ناراحت و آزرده خاطر میشوید. درست است که میخواستید این رابطه را تمام کنید، اما هنوز درگیر شک و تردید بودید و برای جدایی آماده نبودید. از آنجایی که نتوانستهاید اتمام رابطه را کنترل کنید، احساساتتان پیچیدهتر میشود. شاید شما دلایل بهتری داشتهاید تا این رابطه را زودتر تمام کنید، اما چون از تنهایی میترسید یا آماده نبودید، برای جدایی اقدام نکردهاید. شما با ترس و نگرانی منفعلانه به مشکلاتتان فکر میکردید، اما الان ناگهان باید درد و رنج رها شدن به خاطر دیگری را تحمل کنید. دوری عشق سابقتان باعث میشود که احساس علاقهی بیشتری به او بکنید و این احساس شرایط را پیچیدهتر میکند. اثر الاکلنگی بر رابطهتان حاکم شده است. این دلیل رها شدن نیز مانند تمام دلایل دیگر دردناک و ناراحت کننده است و زندگیتان را مختل میکند.
حالا که عشقم ولم کرده چیکار کنم؟
این که عشقتان شما را به خاطر فرد دیگری رها کرده است، صرف نظر از دلیل آن بسیار ناراحت کننده است و احساسات مختلفی همچون خشم و شرم را در شما بیدار میکند و باعث میشود که خودتان را سرزنش کنید. شکهای پیچیدهای که همراه با خیانت به ذهنتان هجوم میآورد، اعتماد کردن به طرف مقابل را در روابط آینده برایتان بسیار دشوار میکند. به علاوه چه شبهای درازی را که باید با بیخوابی و فکرهای وحشتناک تجسم کردن عشقتان در کنار دیگری به صبح برسانید. خجالت از رها شدن و سرزنش کردن خود موجب میشود که آنقدر احساس حقارت و بیاهمیت بودن بکنید که انگار مقصر شما بودهاید که نتوانستهاید عشقتان را نگه دارید.
جنبههای مثبت ماجرا
تمام این ماجراهای آزاردهنده و احساسات ناامید کننده جنبهی مثبتی هم دارد. اول این که وقتی عشق سابقتان شما را به خاطر دیگری رها میکند، امیدتان نسبت به این که شاید بتوانید او را روزی برگردانید، کاملاً نقش بر آب میشود و دیگر بیهوده منتظرش نمیمانید. در این نوع خاص از جدایی فرصت و امید چندانی برای دوباره نزدیک شدن به هم و تلاش برای آشتی کردن وجود ندارد و وقتی میدانید که فرد دیگری در زندگیاش وجود دارد، انگیزهی چندانی برای دنبال کردن او در فضای مجازی و چت کردن با او نخواهید داشت، مگر آن که بخواهید خودتان را به شدت تنبیه کنید و آزار بدهید. از آنجایی که کل این تجربه تهوعآور و آزاردهنده است، وقتی عشق سابقتان شما را رها میکند و با فرد دیگری وارد رابطه میشود، این بیوفایی موجب میشود که شما هم سریعتر به خودتان بیایید و گذشته را رها کنید.
تمام شدن رابطهتان را میپذیرید
دومین جنبهی مثبت ماجرا این است که چون همه چیز بین شما و عشق سابقتان به چنین شیوهی ناخوشایندی تمام میشود، متوجه میشوید که در واقع به نفعتان شده است که زودتر از چنین فردی جدا شدهاید. چون کاملاً از او قطع امید کردهاید، قلبتان را به روی فرصتهای جدید باز نگه میدارید و میتوانید در صورتی که شرایط مناسبی پیش بیاید، دوباره به فرد دیگری اعتماد کنید. در این شرایط میتوانید خشم و عصبانیتتان را کنترل کنید و به لطف این کنترل بر خود، قدرت فوقالعادهای بیابید. این که در بدترین شرایط و با ناخوشایندترین دلایل از هم جدا شدهاید، به شما کمک میکند تا با قاطعیت بیشتری عمل کنید و برای رابطهی بعدی تصمیم بگیرید. به علاوه در این شرایط سخت میتوانید قابلیت اعتماد کردن به دیگران را حفظ کنید یا آن را دوباره در خودتان کشف کنید.
یافتن ظرفیت تحمل
آخرین جنبهی مثبت ماجرا این است که وقتی عشقتان را به دیگری میبازید، یکی از بدترین اتفاقات ممکن را در رابطههای عاشقانه پشت سر میگذارید. وقتی از این تجربهی سخت، که هر چند خودتان آن را انتخاب نکردهاید، اما به هر حال برایتان پیش آمده است، به سلامت بیرون میآیید، ظرفیت تحمل کردن بزرگترین چالشهای روابط عاشقانه به قابلیتهایتان افزوده میشود و قدرتتان بیشتر میشود. پشت سر گذاشتن بدترین ترسها موجب میشود که دیدگاه منعطفتری را در روابط آینده اتخاذ کنید.
۶ نکته مهم که وقتی عشقتان شما را رها میکند، باید بدانید
زمانی که عشقتان شما را به خاطر دیگری رها میکند، فکرهای ناراحت کننده به سرتان هجوم میآورد و دچار عدم اعتماد به نفستان میشوید، در واقع فکرهای مخرب و خودناباوری تنها راهی است که بسیاری برای مقابله با این شرایط سخت میشناسند. بارها و بارها شرایط را با ریزترین جزئیات تجزیه و تحلیل میکنید، میخواهید آنچه را که اتفاق افتاده و چرایی و چگونگی آن را به درستی کشف کنید و با خودتان فکر میکنید که تقصیر شما بوده که او رهایتان کرده است. اول از هر چیز باید بدانید که شما مقصر نیستید. شما هیچ کار اشتباهی انجام ندادهاید، به جز آن که فردی را دوست داشتهاید که بیش از حد خودخواه بوده است. اشتباهتان این بوده که عاشق فردی شدهاید که فقط خودش را دوست دارد و فقط به خواستهها و نیازهای خودش اهمیت میدهد.
بعد از این شکست عشقی ناراحت کننده باید قلب شکستهتان را التیام بدهید، این کار نه آسان است و نه به سرعت اتفاق میافتد، به خصوص به این دلیل که عشقتان شما را به خاطر فرد دیگری رها کرده است. این دلشکستگی خردکننده است؛ اما قبل از آن که خودتان را دریای غم و ناامیدی غرق کنید، چند نکتهی مهم است که باید آنها را به خاطر بسپارید.
۱_ به این نکته توجه کنید که صرفاً به دلیل تمام شدن رابطهتان، قرار نیست درد و ناراحتیتان هم خود به خود از بین برود
اگر ناراحتیتان به سرعت برطرف میشد، اصلاً طبیعی نبود. هیچ اشکالی ندارد که گریه کنید، در واقع برایتان لازم است که در اندوه از دست دادن رابطهای که آنقدر خوب و زیبا به نظر میآمد، سوگواری کنید. عادلانه نیست که عشقتان چنین فرجامی داشته باشد، منصفانه نیست که تا این حد به رابطهتان وابسته بشوید و هست و نیستتان را در این رابطه سرمایهگذاری کنید؛ اما اگر به عقب برگردید و با خودتان صادق باشید، احتمالاً قبول میکنید که او بهترین فردی نبوده که میتوانستهاید زندگیتان را با او قسمت کنید. با صدای بلند گریه کنید، سیاه بپوشید و عزاداری کنید، اما واقعیت را قبول کنید. اجازه ندهید که غم این شکست زندگیتان را به نابودی بکشاند، چون ارزشش را ندارد.
۲_ دلتان برای او تنگ میشود
دلتان برای عادتهای عجیب و غریبش، برای خندههایش، برای ناز و نوازشهایش تنگ میشود. دلتان برای روزهای خوش با هم بودن تنگ میشود، این که چقدر در گذشته در کنار هم خوش بودید و همه چیز بر وفق مرادتان پیش میرفت. در تمام رابطهها، حتی در رابطههای مسموم هم نکتهی مثبتی که شادتان کند و شما را وادار به ماندن کند، وجود دارد. شاید این نکتهی مثبت رفتار دوستداشتنی او در خلوت دونفرهی خودتان باشد. شاید عاشق وقتی هستید که به چشمانتان خیره میشود و ابراز عشق میکند. این نکتهی مثبت هر چه که باشد، باعث میشود که دلتنگی برای او و رابطهتان آزارتان بدهد، به خصوص اگر این جدایی ناگهانی بوده باشد یا ندانید که چرا این اتفاق برایتان افتاده است.
۳_ قلبتان مملو از خشم و نفرت میشود
اشکالی ندارد که به خودتان در آئینه نگاه کنید و بپرسید که آخر چرا شما را انتخاب نکرده است. به نظر میآمد که دو نفری در کنار هم خوشبخت و راضی هستید. مشکل از جایی پیش میآید که چون او دیگری را انتخاب کرده است، به خودتان شک کنید. حقیقت این است که هیچ کاری از دست شما برنمیآمد تا مانع از این انتخاب او بشوید یا کاری کنید که رابطهتان ادامه داشته باشد. شما هیچ کاری نمیتوانستید بکنید تا او متوجه شود که شما بهترین انتخاب هستید.
۴_ یاد میگیرید که به حس ششم خود اعتماد کنید
در هر رابطهای نشانههایی وجود دارد که ما خود تصمیم میگیریم آنها را نادیده بگیریم. این نشانههای هشداردهنده همان حس ششم ما هستند، احساسی که به ما میگوید، چیزی درست نیست. این نشانهها را میشناسید، چون آنها را عمداً نادیده گرفتید. باور داشتید که این نشانهها نه علامت خطر که نشان دهندهی ترس و عدم اعتماد به نفس شما است و چون نمیخواستید که رابطهتان را خراب کنید، چشمهایتان را بر روی آنها بستید.
۵_ فکر نکنید که به اندازه کافی خوب نبودهاید
اصلاً این فکر را نکنید، به هیچ وجه حقتان نبود که شما را اینطور رها کند. حقتان نبود که به شما دروغ بگوید، شنیدن آن “عاشقت هستم”های دروغی یا تمام آن ابراز عشقهای الکی حقتان نبود. به خاطر این که او با احساساتتان بازی کرده است، یا از عشقتان بهرهمند شده، اما خودش آنطور که باید و شاید به شما عشق نورزیده است، احساس بدی پیدا نکنید و خودتان را سرزنش نکنید.
۶_ شما شایستهی بهتر از اینها هستید
حق مسلم شما است که یک نفر عاشقانه دوستتان داشته باشد و فقط و فقط به شما فکر کند. شما شایستگی تجربه کردن یک رابطهی عاشقانه را دارید، این که عشقتان را به فردی که دوستش دارید، تقدیم کنید و او هم در مقابل از صمیم قلب دوستتان داشته باشد. حقتان نیست که فقط یک انتخاب در میان انتخابهای دیگر باشید، شایستهی این هستید که تمام فکر و ذکر و تنها انتخاب یک نفر باشید. به خاطر بسپارید که ارزش دریافت عشق را دارید.
اینکه فرد مورد علاقه شما جذب دیگری میشود و شما را رها میکند دلایل زیادی میتواند داشته باشد. تزویر، بحث و دعوای زیاد، خیانت دوستان، و فاصله بین شما میتوانند از عوامل اثرگذار باشند. اگر عشق تان رفته و تنها مانده اید لازم است به نکاتی توجه کنید. غصه و ناراحتی حاصل از این موضوع ممکن است تا مدت ها باقی بماند. شاید بسیار دلتنگ او شوید. ممکن است احساس رنجش و خشم داشته باشید. پس از آن یاد میگیرید به درک و شهود خود اعتماد کنید. فکر نکنید که شما فرد خوبی نبوده اید. مطمئن باشید شما لایق فرد بهتری هستید.